شعر یار
مُطربا امشب درونت خسته است***گویی آن ذهن وزبانت بسته است.
خواهی ازچرخ وفلک ناله کنی***ليک نمیدانی چه وچاره کنی.
خواهی ازجام وشراب وناز یار***گویی از یارو دوچشم بیقرار.
گفتی ازباغ و گُل و خِرمن گهی***گاه از درد دل و از غم گَهی.
گفتی از یارو قرارو انتظار***گه بگفتی از وفا و وصف یار.
گَه نِکوهش گَه تو مَدحش کرده ای***وَصفِ عشق،درمان و دردش کرده ای.
مدح عشق هنگام شورو شادی است***چون که معشوق ازخیانت عاری است.
درد خواندیش و گلایه کرده ای***عشق را تا آن زمان که بنده ای.
خُرَّم آن روزی که در دورِ فَلک***میرویم سویش به آنی تک به تک.
چهره بگشاده چو أیّام بهار***حوریانی در یَمین و در یَسار.
دربِ باغی را به رويم وا کنند***آتشی را در دلم برپا کنند.
نَهرِ جویی از عسل درپای من***تختِ سبزو سایه باشد جایِ من.
آه إی خالق, چه غیمت دارد این؟***جُز پرستش،جُز توکّل بایداین؟.
بَخششی کن تاکه درهنگام مرگ***خُرد نگردم زیرِ پایی همچو برگ.
🌹شعر از:
محمدباقر بیرجندی فخرآبادی(مطرب)🌹
------------لینک-------------------------------------------------------------کانال---------------------------
لینک کانال طرفداران استاد محمد باقر بیرجندی
لطفا جوین شوین تا تازه ترین و بهترین اهنگ های ایشان را دریافت کنید
------------استاد-------------------------------------------------------------بیرجندی----------------------