شعر یار

چهارشنبه 12 اسفند 1394
0:41

مُطربا امشب درونت خسته است***گویی آن ذهن وزبانت بسته است.

خواهی ازچرخ وفلک ناله کنی***ليک نمیدانی چه وچاره کنی.

خواهی ازجام وشراب وناز یار***گویی از یارو دوچشم بیقرار.

گفتی ازباغ و گُل و خِرمن گهی***گاه از درد دل و از غم گَهی. 

گفتی از یارو قرارو انتظار***گه بگفتی از وفا و وصف یار.

گَه نِکوهش گَه تو مَدحش کرده ای***وَصفِ عشق،درمان و دردش کرده ای.

 مدح عشق هنگام شورو شادی است***چون که معشوق ازخیانت عاری است.

درد خواندیش و گلایه کرده ای***عشق را تا آن زمان که بنده ای. 

خُرَّم آن روزی که در دورِ فَلک***میرویم سویش به آنی تک به تک.

چهره بگشاده چو أیّام بهار***حوریانی در یَمین و در یَسار.

دربِ باغی را به رويم وا کنند***آتشی را در دلم برپا کنند. 

نَهرِ جویی از عسل درپای من***تختِ سبزو سایه باشد جایِ من.

آه إی خالق, چه غیمت دارد این؟***جُز پرستش،جُز توکّل بایداین؟.

بَخششی کن تاکه درهنگام مرگ***خُرد نگردم زیرِ پایی همچو برگ.

🌹شعر از:

محمدباقر بیرجندی فخرآبادی(مطرب)🌹

 ------------لینک-------------------------------------------------------------کانال---------------------------

لینک کانال طرفداران استاد محمد باقر بیرجندی 

ostadbirjandi

لطفا جوین شوین تا تازه ترین و بهترین اهنگ های ایشان را دریافت کنید

------------استاد-------------------------------------------------------------بیرجندی----------------------

 


مطالب مرتبط

این سایت قصد دارد اداب و رسوم و فرهنگ غنی مردم تات را نشر و گسترش دهد تا مردم تات زبان فرهنگ و ایین غنی خود را بیشتر بشناسند
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به سرزمین تات ها است. || طراح قالب asiamehr